چهره زن در شعر نظامی
در ادبیات کلاسیک ایران به ندرت میتوان آثاری یافت که شخصیت اصلی آنها، زن باشد بهدور از پرداختی ابژکتیو و کلیشهای. در آثار نظامی اما میتوان زن را محور و شخصیت اصلی و گاه، قهرمان داستان یافت. زن در آثار نظامی از مجموعهای فضائل برخوردار است که متفاوت با تصور عمومی جامعهی زمان خود بوده. دربارهی اینکه چطور نظامی به چنین بینش پیشرویی نسبت به زمانهی خود و حتی امروزه دستمییابد، اطلاعات دقیقی در دست نیست. اما می دانیم «آفاق» همسر جوان نظامی هنگامی که فرزندش محمد فقط هفتسال داشته، از دنیا میرود و نظامی بهقدری اندوهگین میشود که بهخلاف سنت شعرا که از یادکرد نام همسرشان در اشعارشان خودداری میکردند در توصیف شخصیت «شیرین» صراحتاً از همسر خود میگوید:
سبکرو چون بت قبچاق من بود / گمان افتاد خود آفاق من بود
شاید تحت تاثیر این غم، زنان در آثار نظامی مهمترین شخصیتها و عموما جوان مرگ هستند و خصایص آنها روند داستان و حتی عاقبت شخصیتهای مرد آثارش را به سمت نیکی هدایت میکند. خصایصی چون: هوشمندی، خردمندی، جنگآوری، زیبایی، و وفاداری.
در ادبیات کلاسیک فارسی، عموماً سه نگرش متفاوت به شخصیت زن وجود دارد که الزاماً در تناقض با یکدیگر نیستند و درجاتی از هریک را می توان در آثار اغلب شاعران مشاهده کرد:
۱- نگرش زیباخواهانه 2- نگرش منفی 3- نگرش آرمانی
- نگرش زیباخواهانه
نمیتوان در اشعار غنایی و عاشقانه و حتی توصیفهای طبیعی شاعران آثاری یافت که از ظرافتها و زیبائیهای زنانه الهامی نگرفته باشد. منظومههای نظامی هم بر این اساس، شخصیتهای مثبت زنان را در داستانها تماماً زیبارو نشان میدهد، ولو آنکه زیبایی ایشان نقش ویژهای در طرح و پیرنگ داستان نداشته باشد. این دست توصیفهای مینیاتوری فاقد پرسپکتیو است و تفاوتها و فاصلههای افراد را بهدرستی نشان نمیدهد. گویی همگی وصف یک تن است. قامت همگی نخل و سرو سیمین است و چشم آهو پیش چشمشان هزار عیب دارد. شکر از گفتار آنها چاشنی میگیرد و اگر لعل لب باز کند، مروارید میریزد.
زنان اشعار نظامی اما در ویژگیهای شخصیتی، همهگی متمایز با زنان جامعهی زمانهی خود و دیگر آثار ادبیات کلاسیک فارسی هستند. نمیتوان سخن از وفاداری زنان داستانهای او گفت بدون یاد لیلی. عشق لیلی به مجنون، عشقی بیوصال است، فنا شده در نظام اجتماعی قرون وسطیای. لیلی نمیتواند با پدر و نظام قبیله بستیزد اما به شیوهای امروزین، این ساختار را دچار چالش میکند و در درون خانهی همسر اجباری، او را به خود راه نمیدهد. لیلیِ نظامی، یکتنه با نظام مردسالار زمان خود مبارزه میکند هرچند ناکام از عشق. او در لحظهی مرگ به مادرش میگوید:
مجنون آواره را بگو که لیلی با مهر تو مرد، در زیر خاک / درد عشق تو دارد و همواره چشم براه توست
- نگرش منفی
در ادبیات کلاسیک و در بعضی جوامع امروز، زن تلقی شدن مرد نوعی دشنامدادن به اوست. این نگرش، زن را ذاتاً معیوب میداند. نظامی در نکوهش زمامدارانی که از رعیت غافلشدهاند، میگوید:
چند کنی دعوی مردافکنی / کمزن و کمزن که کم از یک زنی
او اما پس از موارد اینچنینی سیر حوادث و گفتوگوها را چنان هدایت میکند که خلاف آن مدعا ثابت شود. مثلاً آنجا که اسکندر در کشورگشایی در پوشش پیک دربار خود به دربار نوشابه میرود، نوشابه با فراست، وی را میشناسد و در گفتوگوها دست برتر را مییابد. اسکندر احساس شرمساری کرده به کاردانی او اعتراف میکند. با اینحال، اسکندر که نمایندهی جامعهی زمان خود است، میگوید:
به دل گفت کاین کاردان گر زنست / به فرهنگ مردی دلش روشنست
زنی کو چنین کرد و اینها کند / فرشته بر او آفرینها کند
ولی زن نباید که باشد دلیر / که محکم بود کینه ماده شیر
چو خوش گفت جمشید با رایزن / که یا پرده یا گور به جای زن
نظامی بازهم پس از این ابیات، نوشابه را شخصیتی نشانمیدهد که با سیاست و کاردانی، کشورش را از حملهی اسکندر مصون میدارد و به او عبرتها میآموزد. در منظومهی لیلی و مجنون نیز وقتی لیلی را ناخواسته شوهر میدهند، کسی پیش مجنون خبر دروغ میآورد که اکنون لیلی با شوهر خود خوش است و دیگر بهیاد تو نیست؛ آنگاه خصائلی را به زنان نسبت میدهد:
چون نقش وفا و عهد بستند / بر نام زنان قلم شکستند
زن راست نبازد آنچه بازد / جز زرق نسازد آنچه سازد
مجنون از شنیدن این سخنان سر به سنگها میکوبد و شوریده میشود. آن مرد از کرده خود شرمسار گشته، اعتراف میکند که دروغ گفته است و لیلی به مهر خود باقی است.
- نگرش آرمانی
شاعر یا داستانسرا در چنین نگرشی صرفنظر از اینکه تلقی عرفی و سنتی از زن چیست، از او مثل اعلای خلقت میسازد. زن در این نگرش، معشوق، مادر، مربی، سیاست مدار و حکیم است و برخی صفات مردانه را هم داراست. در آثار نظامی، نگرش آرمانی به زن بر دیگر نگرشها غلبهی آشکار دارد و زن در کانون توجه قرارمیگیرد. در مقابل شخصیت چنین زنی، نظامی اغلب مردی فرومایه مینشاند. چنان که «برتلس» خاورشناس روسی هم معتقد است در منظومه خسرو و شیرین، قهرمان داستان و نقطه مرکزی آن، شیرین است نه خسرو؛ در این داستان، خسرو مانند مردم روزگار خود، زن را کالایی برای خرید و فروش و ارضای امیالاش میپندارد اما نظامی با قاطعیت از احترام به زن، شخصیت او و از قهرمانیها و ذکاوتش سخن میگوید.
منظومه خسرو و شیرین، محل شوریدگی و کشاکش خواهشهای دل عشاق است. یکسویِ عشق، خسرو خوشگذران با همهی اسباب تجمل و شاهی است که خواهان شیرین است و از عشق حقیقی بهرهای ندارد و در سوی دیگر، شیرین پاکباز که همهچیز جز آبروی خود را در پای این عاشق نالایق میریزد.
زن در داستانهای نظامی قدرت بالقوهی رهبری و ادارهی کشور و اخذ حکمت و خردمندی را داشته حتی بر مردان ترجیح دارد. در سراسر داستان خسرو و شیرین، سیمای شیرین بر تمام اشخاص و مناظر داستان سایه میاندازد، چنانکه در میان همهی شکوه و جلال دربار خسرو پرویز، درخشانتر و چشمگیرتر از وجود شیرین دیده نمیشود. نظامی در آخرین فرصت حضور خسرو در داستان پیش از مرگاش، فرجام تأثیر وفای شیرین را بر تحول شخصیت خسرو نشان میدهد؛ بدینگونه که چون در اثر شدت درد و خونریزی، عطش بر خسرو مستولی شد، خواست شیرین را بیدار کند و از او جرعه آبی بخواهد، اما با خود گفت که «هست این مهربان، شبها نخفته» اگر بیدارش کنم و این وضعیت را ببیند، دیگر نمیتواند بخوابد؛ پس به تلخی و تشنگی جان میدهد و او را بیدار نمیکند.
شیرین، زن آرمانی شعر نظامی است و به نظر میرسد که همهی ویژگیهای دلخواه او را دارد.
نظامی در شخصیتپردازی قهرمانان آثارش به کرّات زنان قهرمان را به عقل و خردشان ستوده است. بهدلیل رفتار خردمندانهی شیرین در معاشرت با خسرو پرویز، وزیر او اعتراف میکند:
که از تدبیر ما رای تو بیش است / همه گفتار تو بر جای خویش است
شیرین از نوادر قهرمانانی است که توانسته در عرصهی عشق، نقش سیاسی هم ایفا کند. هرمز، پدر خسرو میمیرد و تاج و تخت تهدید میشود. خسرو پرویز از همهی مسائل مملکتی غافل است و روزگار در خم طرهی زنان میگذراند. شیرین میگوید که باید در فکر نجات مملکت و سرکوب فتنهگران باشد و شیرین و حکومت را توأمان بخواهد. او به وجدان ملامتگر شاه تبدیل میشود که در اوج لحظههای غرور و بیخودی به پهلوی شاه میزند و او را ملزم به تأمل و اندیشه در کار جهان میکند.
در نظر نظامی، زنبودن مغایرتی با سختکوشی، تدبیر و دلاوری نداشت و زنان دارای مجموعهای از فضائل شخصی و اجتماعی هستند. میتوان گفت که او با ساختن و پرداخت منظومههای خود قصد داشته توانمندیهای زنان را به جامعهی خود معرفی کند.
میتوان نظامی را نمایندهی آرمانخواه جامعه دانست که به وضح موجود زمانهی خود و رئالیسم ادبی اکتفا نکرده، نگرش ایدهئالیستی را درپیش گرفته است تا راههای جدیدی پیش پای مخاطبان خود بگشاید.
* متن با ارجاعاتی به مقالهی «زن در آئینه شعر فارسی» اثر اکرم جودی نعمتی منتشر شده در شماره۱۲ مجله مطالعات راهبردی زنان تنظیم شده است.